-
عنوانش درد داشت؟
19 آذر 1391 01:34
در حسرت گفتن جمله ی "من هم دوستت دارم "بود چون در حسرت شنیدن جمله ی "دوستت دارم" بود
-
سکوتگاه
19 آذر 1391 00:05
دادگاه: جایی که میشه داد زد بیابون هم میتونه دادگاه باشه، اتاق کوچیک ِ تاریک هم میتونه دادگاه باشه. ولی وقتی توو دادگاه داد میزنی قاضی با چکش میزنه روو میزش میگه ساکت!! آره اسمش دادگاهه...
-
[ بدون عنوان ]
18 آذر 1391 23:22
چه آدم بدبختی شدم.میام اینجا یه چیزایی مینویسم که به کسی ربطی نداره ولی به عالم و آدم مربوط میشه
-
32 هیچ
18 آذر 1391 23:09
آدمی که با بودن 32 حرف میگه حرفی نیست از چی ناامیده؟ از زندگی یا یادگیری ِ الفبا؟ من چقدر امیدوارم که از 32 حرف استفاده میکنم
-
سنگین ِ سبک
18 آذر 1391 22:29
هرچیزی که سنگین ِ به این معنی نیست که سنگینه! سنگ ِ سبک هم داریم که راحت میشه پرت کرد
-
هوا
18 آذر 1391 02:18
هوای همدیگه رو داشتن، هوای یکی آلوده بود اون یکی هواشُ پس گرفت...دیگه هواشُ داشت؛هوای اون نه،هوای خودش!
-
خواب بعد از غصه!
18 آذر 1391 02:11
قصه ی زندگیش رو برای مخاطب تعریف کرد.مخاطب به خواب ابدی فرو رفت از غصه،مُرد
-
چشم عادت نکرده
18 آذر 1391 02:06
چشم برای دیدنه.اونایی که چشم ِ دیدن ندارن خیلی کم دیدن
-
رگ ِ خواب
17 آذر 1391 01:52
رگ ِ خوابتو بزن! دیگه افسارت دست ِ خودته
-
چراغ مطالعه
17 آذر 1391 01:47
چراغ مطالعه روشن میشه، فقط من مطالعه نمیکنم.نشستم ببینم چطور یه چراغ میتونه مطالعه کنه
-
اراده
17 آذر 1391 01:42
اراده ی قوی ای دارم. طوری که میتونم طلوع خورشیدُ کنترل کنم! همین که اراده میکنم شب بیدار بمونم کلی زمان ِ طلوع خورشیدُ عقب میندازم.
-
حروف ِ چند حرفی
16 آذر 1391 22:36
از یک بُعد دیگه نگاه که کنی میبینی یک حرف از سه حرف تشکیل شده. "ح ر ف" بعضی از حرف ها هم وقتی که بیرون از کلمه و بیرون از نوشتن استفاده میشن یا همون خوندن ِ خودمون دارای سه حرف هستن مثل " ق:قاف " میریم سراغ اون حرفهایی که سه حرفی نیستن مثل "ب". این حروف هم باید با کسره یا فتحه یا الف بیان...
-
پاگیر
16 آذر 1391 01:29
دست چه گناهی کرده که خلافکار با پای خودش میره سمت ِ خلاف؟! همیشه از دست گیر میشن اونم با دست بند
-
با روحیه دادن روحیه گرفتن
15 آذر 1391 23:54
تماشاگر بود، روحیه میداد بازیکن بود، روحیه میگرفت تماشاگر بود، فقط تماشاگر بود بازیکن بود، خوب بازی کرد تا روحیه بده! به کی؟ خودش یا تماشاگر یا هردو؟!
-
اگه بودین حتماً میومدین
15 آذر 1391 23:34
میگن از هر چیزی بترسی سرت میاد... اونایی که از مرگ نترسیدن و مردن بیان این جمله رو شرح کنن بعد با بخیه درشُ تخته کنن تخته ای که سیاهه ولی عاشق رنگ ِ سفید ِ کچ ِ توو دست ِ کساییه که میگن "از هرچیزی بترسی سرت میاد"
-
برنگرد،چون دوباره باید برگردی
15 آذر 1391 23:23
وقتی بری بهت میگن برگرد از روی هوس! وقتی برگردی دیگه عادی شدی دوباره بهت میگن برگرد تا بری... شاید یه روز همه ی برگشتن ها فقط نگاه کردن به عقب باشه
-
...
7 آذر 1391 14:07
اسم بالشم بیابونه! هرشب سر به بیابون میزارم
-
کشیدن
7 آذر 1391 14:04
ما میگیم سختی کشیدیم خیلی ها فکر میکنن دفتر نقاشی داشتیم با یه مشت مداد رنگی
-
جای پا،پیاده رو
3 آذر 1391 02:22
رفتن ِ جای پای رفتن ِ آدمها به راحتی ِ رُفتن برف پیاده رو هایی که جای پای رفتن ِ آدمهاست
-
[ بدون عنوان ]
3 آذر 1391 02:20
یاد گرفتن ِ از یاد نبردن ِ از یاد رفته ها
-
هیچ دستی
5 آبان 1391 00:57
همه چیز دست به دست هم میده تا بهم یه دستی بزنه، تا اونایی که دو دستی گرفتمشون از دستم برن، تا دوچرخه ی زندگی رو هیچ دستی برونم
-
تلخند ِ شیرین
5 آبان 1391 00:36
شیرینی ِ یک لبخند ِ تلخ همچون شیرینی ِ تلخی ِ یک شکلات تلخ
-
مرگ
1 آبان 1391 01:18
یه روزی همه سنگ قبرشونُ به سینه میزنن...
-
ننوشتن
24 مهر 1391 02:33
حرف واسه زدن دارم ولی دست ِ بزن ندارم!
-
خاطره شدن
24 مهر 1391 02:28
از یاد رفتن ُ ترجیح میدم به از خاطر رفتن
-
بستگی به دلم داره!
24 مهر 1391 02:23
دل بستم به وابستگی هایی که هیچوقت بهشون دل نبستم ولی دلم بهشون خوش بود
-
[ بدون عنوان ]
24 مهر 1391 02:10
:)
-
[ بدون عنوان ]
31 شهریور 1391 03:43
آدما مثل ماشینن! به سه روش میشه باعث تغییر اونا شد... 1.پدال گاز:بعضی آدما یه جور بهت فشار میارن که دوست داری تختِ گاز به زندگی ادامه بدی 2.پدال ترمز:چه دستی چه پایی،مهم اینه که تونستن نگهت دارن! 3.کلاژ:آدما به کلاژ احتیاج دارن،یکی که بتونه توو گذشتن از مرحله ها کمک کنه.البته این روزا دنده اتومات بیشتر مورد توجهه...!
-
خیره
30 شهریور 1391 01:34
چکش به فکر نگاهامو به یک نقطه میخکوب میکنم...
-
درک ِ ترک ِ درک کردن
30 شهریور 1391 00:56
هروقت به درجه ای رسیدی که تونستی درک کردنُ ترک کنی میتونی ترک کردنشُ درک کنی