قافــــ با

داداش ِ الفبا

قافــــ با

داداش ِ الفبا

چی میخواستم بگم ،چی شد

از توو خونه مثل رگ میزنم بیرون میرم سمت ِ مغازه که یاد بگیرم بخرم نه خرم نه آدم انگار که از فضا اومدم .به جاذبه عادت ندارم جذب شم یا جذب کنم،نه دزدِ آهنم نه آهنربا

مثل قاتل ها میکشم؛ضمه نه، کسره. درد

چیزی که به دردم میخوره خرد میشه،بیچاره میم

صدا میاد، میشنوم،میره...فاحشه

همین الان گوشیم زنگ خورد،دوستم بود،هروقت دوستم سراغمو میگیره گوشیم گشنه میشه

جواب ندادم چون مثل همیشه باید جواب میدادم و تکراری میشد

تلفن خونه زنگ زد، جواب دادم، هه هه دوستم بود! زرنگ بازی دراورد فهمید پیچوندمش

گفتم الو؟ گفت سلام،منو میشناسی؟ گفتم نه

گفت تو چرا اینجوری شدی؟ گفتم خدافز





نظرات 1 + ارسال نظر
بهزاد 20 اردیبهشت 1392 ساعت 16:17 http://bpen.blogsky.com

!!!!!!!!!!

خیلی پیچیده مینویسی
نمیدونم خوبه یا بد ...
دوست داشتی به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد