قافــــ با

داداش ِ الفبا

قافــــ با

داداش ِ الفبا

شهربازی

اتاقت شهر ِ بازی ِ کوچیکی شده.مثل بقیه ی شهربازی ها شبها فعال تر میشه

روشن تر نمیشه مثل بقیه ی شهربازی ها،برعکس؛تاریکتر میشه

ولی هنوز شهربازی ِ

یه روز منم دعوت کن بیام با کلمه هات بازی کنم


دور ِ دستش چه اشاره های جمع شده

با دست به دوردستها اشاره میکرد تا یکی دوردستها را ببینند.

یکی با دست به دستی که به دوردستها اشاره میکرد اشاره کرد تا یکی دیگر دوردستها را ببیند

همینطور اشاره به دستها زیاد شد و زنجیره ای شد.


به نظر آخرین یکی ها اولین شخصی که به دوردستها اشاره میکرده حالا به دوردستها دست یافته!

آسفالت؟؟ حالت چطوره؟

توو  جاده آسفالت ِ تازه و داغ ریخته بودن.راننده کلی ازش تعریف میکرد

میگفت دستشون درد نکنه.آسفالتش خیلی خوبه

نمیدونه که اون آسفالت له شده تا اینقدر خوب شده؟؟

حالا بنظر آسفالت خودش خوبه که انقدر له شده؟؟

یه روزی کتاب ناباب میشه

میگن کتاب بهترین دوست ِ آدمهاست.

میگن درس بخون خودتو به یه جایی برسون،کاره ای شو

میگم اینا همش سوء استفاده از دوسته!

میگن علم بهتر است نه ثروت پس چرا میپرسن علم بهتر است یا ثروت؟ در حالی که جوابُ میدونن!

میگم چون با علم به ثروت هم میرسی


چجوری تونستی از رفیقت سوء استفاده کنی تا به ثروت برسی؟

خیلیا به ثروتی نرسیدن فقط به پای رفیقشون سوختن.اونایی که به ثروت رسیدن حتی عذاب وجدان هم ندارن.یعنی همون چهار عمل اصلی هم یادشون نمیاد

...

جواب خاموشان ابلهیست

لبم خشک شد از بس لب تر کردم

چند ساله دارم لب تر میکنم ولی نمیتونم مثل اونایی باشم که همیشه کافی بود لب تر کنن!


درد ِ بی سر

سردردمُ سر به نیست میکنم.

ای بابا، "درد"ش که هنوز مونده!

بیا واست لاف بگیرم! آره،لاف...

سعدی و حافظ شعر گفتن تا یه روزی یه عده ازشون استفاده کنن.فال بگیرن

همیشه همه ی فال ها به آدم میگن زندگی خوبی خواهی داشت فقط باید تلاش کنی

آدمایی که میگن بیا واست فال بگیرم دوست داشته باشیم.خیلی خوبه که یکی امید کاذب بهمون میده