-
...
11 دی 1391 00:48
شنل قرمز بود اسمش شنل قرمزی بود اگه شنل زرد بود اسمش شنل زردی میشد رنگ چه مهم بوده توو این موضوع! اگه شنل نبود رنگ بی فایده بود شنل چه مهم بوده توو این موضوع! اگه شنل قرمزی نبود هم شنل ،هم رنگ بی فایده بود شنل قرمزی چه مهم بوده توو این موضوع!
-
خرد شدن
11 دی 1391 00:42
خرد شدم نه مثل شیشه مثل پولی که توسط بقال خرد شد از ارزشم کم نشد،فقط سنگین تر و مغرورتر شدم
-
بسوزن بهتره
11 دی 1391 00:18
جنازه اش در گور بود و لا به لای آرزوهایش شاید دلیل فشار قبر همین باشد! بودایی ها آرزوها را میسوزانند یا مرده ها را؟
-
شب پریش
10 دی 1391 13:40
دیر بود و شب دیشب نبود،پریشب بود پریشان ِ روانم بودم چون پس پریشب به این فکر میکردم که پری ها شبها از دریا بیرون می آیند و روزها دل به دریا میزنند پس،پریشب روانم پریش بود که به دیشبش فکر میکردم. راستی!دیشب چه کردم؟
-
حس چشم هایی
10 دی 1391 13:23
چشم ها را باید شست شستیم جور دیگر حس کردیم! بینایی هم یکی از حس هاست
-
به خودم تبریک میگم
10 دی 1391 01:08
تم جدید وبلاگم مبارکه
-
سلام
6 دی 1391 01:07
سلام. کلمه ای که علامت سوال رو زیر سوال میبره.سوالی نیست ولی جواب داره.سلام
-
داشتم موز میخوردم اینو نوشتم
1 دی 1391 21:12
هرچی که زرد ِ ،موز نیست.هرچی که درد ِ ،زخم نیست
-
مفهوم نا
1 دی 1391 21:06
لال بودنش درد نداشت داد زدنش حرف داشت و نامفهوم بودنش درد داشت دردی که برای بقیه فرقی نمیکند از کدام طرف نوشته شود. لال درد را از آخر داد میزند ولی کسی متوجه نمیشود. با کلمه های سه حرفی ِ سر و ته یکسان بازی نکنید.درد دارد
-
شهربازی
30 آذر 1391 17:45
اتاقت شهر ِ بازی ِ کوچیکی شده.مثل بقیه ی شهربازی ها شبها فعال تر میشه روشن تر نمیشه مثل بقیه ی شهربازی ها،برعکس؛تاریکتر میشه ولی هنوز شهربازی ِ یه روز منم دعوت کن بیام با کلمه هات بازی کنم
-
دور ِ دستش چه اشاره های جمع شده
30 آذر 1391 17:36
با دست به دوردستها اشاره میکرد تا یکی دوردستها را ببینند. یکی با دست به دستی که به دوردستها اشاره میکرد اشاره کرد تا یکی دیگر دوردستها را ببیند همینطور اشاره به دستها زیاد شد و زنجیره ای شد. به نظر آخرین یکی ها اولین شخصی که به دوردستها اشاره میکرده حالا به دوردستها دست یافته!
-
آسفالت؟؟ حالت چطوره؟
30 آذر 1391 16:41
توو جاده آسفالت ِ تازه و داغ ریخته بودن.راننده کلی ازش تعریف میکرد میگفت دستشون درد نکنه.آسفالتش خیلی خوبه نمیدونه که اون آسفالت له شده تا اینقدر خوب شده؟؟ حالا بنظر آسفالت خودش خوبه که انقدر له شده؟؟
-
یه روزی کتاب ناباب میشه
30 آذر 1391 16:30
میگن کتاب بهترین دوست ِ آدمهاست. میگن درس بخون خودتو به یه جایی برسون،کاره ای شو میگم اینا همش سوء استفاده از دوسته! میگن علم بهتر است نه ثروت پس چرا میپرسن علم بهتر است یا ثروت؟ در حالی که جوابُ میدونن! میگم چون با علم به ثروت هم میرسی چجوری تونستی از رفیقت سوء استفاده کنی تا به ثروت برسی؟ خیلیا به ثروتی نرسیدن فقط...
-
...
26 آذر 1391 22:45
جواب خاموشان ابلهیست
-
لبم خشک شد از بس لب تر کردم
26 آذر 1391 03:30
چند ساله دارم لب تر میکنم ولی نمیتونم مثل اونایی باشم که همیشه کافی بود لب تر کنن!
-
درد ِ بی سر
26 آذر 1391 03:25
سردردمُ سر به نیست میکنم. ای بابا، "درد"ش که هنوز مونده!
-
بیا واست لاف بگیرم! آره،لاف...
26 آذر 1391 03:19
سعدی و حافظ شعر گفتن تا یه روزی یه عده ازشون استفاده کنن.فال بگیرن همیشه همه ی فال ها به آدم میگن زندگی خوبی خواهی داشت فقط باید تلاش کنی آدمایی که میگن بیا واست فال بگیرم دوست داشته باشیم.خیلی خوبه که یکی امید کاذب بهمون میده
-
[ بدون عنوان ]
26 آذر 1391 03:07
هیچی، وللش
-
نفرین
25 آذر 1391 03:13
دونه های برف چه پُر روو شدن.میشینن روو صورتم ولی از خجالت گرمای نداشتم آب نمیشن.حق دارن ولی باید درک کنن حالا که درک نمیکنن نفرینشون میکنم!به زمین گرم بخورن همه ی دونه های برف؛حالا آب شین برین زیر زمین
-
یه مشت چرت و پرت، به اندازه ی قلبم
25 آذر 1391 03:07
از خسته شدن خسته شدم. کاش میشد از خسته نشدن خسته بشم یا نه...اصلن کاش از خسته شدن دست بکشم اینجوری بهتره خب بالاخره یه روز دستم خسته میشه از بس میکشم.خسته شدن همیشه هست فقط دیر و زود داره،دیروز هم دود داره خسته شدم از بس رفت توو چشمم، سوزوند ، آرزوهامو که توو آینده باید بهشون میرسیدم ولی فکر کنم آرزوها توو دیروز جا...
-
بازی با راه،راه ِ اصلی
25 آذر 1391 00:38
راه نبود ولی راهی نداشت،مجبور بود راه برود تا برسد به راه ِ اصلی تا راهی شود به سمت هدف
-
ترک ِ اعتیاد آور
24 آذر 1391 02:53
بی خوابی میکشم میگویند به بیدار ماندن اعتیاد داری نمیدانند که خوابیدن را ترک کردم
-
نشد که بشه
23 آذر 1391 03:07
شاید من اشتباه میکنم که فکر میکنم بقیه اشتباه میکنن،شایدم بقیه اشتباه میکنن که فکر میکنن من اشتباه میکنم. صلح کنیم، نه من فکر کنم که بقیه اشتباه میکنن نه بقیه فکر کنن که من اشتباه میکنم.کاری کنیم که اشتباه اشتباه باشه. نوبت خودمه.خودمو چیکار کنم؟ خودم فکر میکنم که اشتباه میکنم که فکر میکنم بقیه اشتباه نمیکنن.بقیه هم...
-
یه رازی داره بیزاری از تنها گریه
22 آذر 1391 23:46
از تنها گریه کردن بیزار بود، همیشه گریه و زاری میکرد در تنهایی هایش...
-
سمعک دادن دستمون
22 آذر 1391 22:50
زندگیت چطوره؟ + خوب نیست، ولی راضی ام به رضای خدا.خدا کریم ِ خدا کریم ِ ، ماهم کریم از بس گوشمون از این جمله ها شنید خدایا ما کریم،تو کر نباش تو کر نباشی ما هم نوکریم ،هم NOکریم
-
تگرگ
22 آذر 1391 22:06
توو زمستون از بخار ِ نفسهای آدمها ابری تشکیل میشه.ابری که یه روزی میباره یا بارون غم میباره یا برف شادی...بستگی به درون ِ آدمها داره من که بارون رو ترجیح میدم ولی چه فایده! بارون هم که بباره تا میخواد به زمین ِ گرم بخوره به سردی ِ آدمها میخوره و یخ میزنه
-
لحظه ی مرگ
21 آذر 1391 00:52
وقتی باتری ِ ساعت تموم میشه عقربه کوچیکه مثل ماهی ای که از آب بیرونه دست و پا میزنه با این که هیچ دست و پایی نداره.یعنی ساعت هم میتونه موقع مرگش تمام لحظاتی رو که تیک تاک کرده به یاد بیاره؟ چه غمگین بود تموم شدن باتری ساعت ولی ماها نمیدونستیم...
-
من دیواری
21 آذر 1391 00:47
روبروی ساعت دیواری نشستم.هرچند وقت یه بار بهش نگاه میکنم.شاید از روی عادت،شاید از روی زمان چه خنده داره!! ساعت هم هر چند وقت یه بار به من که مثل دیوار خشکم زده نگاه میکنه.شاید از روی عادت ِ من،شاید از روی زمان ِ خودش
-
هرکاری کنی مُردی
21 آذر 1391 00:39
بی فکر نباشین،پشت کامیون جمله های قشنگتونو ننویسین! جلو بنویسین شاید یه عابر پیاده اینو جلوی کامیون دید و خواست جلودار ِ فرشته ی مرگ باشه تا بتونه خودش مرگ رو به اینطرف اونطرف ببره.یهو دیدین وسط راه ترسید افسار اسب ِ مرگ رو رها کرد و برگشت! بهتر از اینه که روی زین اسب ِ مرگ نشسته باشه و فقط تازیدنش رو ببینه.کاری هم از...
-
خیس و سیخ ،با هم بجنگین
21 آذر 1391 00:16
هوا سرد،حموم سرد...وارد میشی با موهای سیخ ِ تن، آب گرم موهای سیخ رو برعکس میکنه،،خیس هوا گرم،حموم گرم...وارد میشی با موهای خیس ِ عرق، آب سرد موهای خیس عرق رو خیس وسیخ میکنه