قافــــ با

داداش ِ الفبا

قافــــ با

داداش ِ الفبا

اهدای عضو

به خانوادم بسپارم اگه دچار مرگ مغزی شدم بغلمو اهدا کنن به نیازمند

راهنما بزن سبقت بگیر،رد شو

میگفت پشتشو خالی نکنم.پشتش بودم سر راهش مانع بود ترمز کرد خوردم بهش...

هه...طبق قانون من مقصرم!

درخشان

تُف به این زندگی! حالا با آستین برقش بنداز...

...

شنل قرمز بود اسمش شنل قرمزی بود

اگه شنل زرد بود اسمش شنل زردی میشد

رنگ چه مهم بوده توو این موضوع!


اگه شنل نبود رنگ بی فایده بود

شنل چه مهم بوده توو این موضوع!


اگه شنل قرمزی نبود هم شنل ،هم رنگ بی فایده بود

شنل قرمزی چه مهم بوده توو این موضوع!

خرد شدن

خرد شدم

نه مثل شیشه

مثل پولی که توسط بقال خرد شد

از ارزشم کم نشد،فقط سنگین تر و مغرورتر شدم


بسوزن بهتره

جنازه اش در گور بود و لا به لای آرزوهایش

شاید دلیل فشار قبر همین باشد!

بودایی ها آرزوها را میسوزانند یا مرده ها را؟

شب پریش

دیر بود و شب

دیشب نبود،پریشب بود

پریشان ِ روانم بودم

چون پس پریشب به این فکر میکردم که پری ها شبها از دریا بیرون می آیند و روزها دل به دریا میزنند

پس،پریشب روانم پریش بود که به دیشبش فکر میکردم.

راستی!دیشب چه کردم؟

حس چشم هایی

چشم ها را باید شست

شستیم

جور دیگر حس کردیم!


بینایی هم یکی از حس هاست