قافــــ با

داداش ِ الفبا

قافــــ با

داداش ِ الفبا

در

توو خونه بودم .خواستم برم بیرون در قفل بود

در زدم یکی از توو کوچه درُ باز کرد

رضا2

یه همکلاسی داشتیم اسمش رضا بود. هروقت توو کلاس شلوغ میکرد ناظم میومد میگفت کی شلوغ کرد؟ بچه ها سکوت میکردن تابلو میشد که کار ِ رضا بوده

رضا

یه رفیق داشتیم اسمش رضا بود. هر وقت میخواستیم صداش کنیم سکوت میکردیم

پله های اضطراری

کاش توو خونمون پله های اضطراری داشتیم تا هرچند وقت یک بار ازش میرفتیم بالا پایین.مخصوصا وقتی که حالمون بَده

عین مترو

بعضی وقتا آهنگ گوش دادن حال نمیده بهم ،میرم میله ی بارفیکسُ که به چارچوب ِ در وصل کردم میگیرم که حال بده

یاد

یاد زنگ ِ تفریح های پونزده دقیقه ای بخیر

یاد آبخوری ِ شلوغ بخیر

یاد  لاشخوری های جلوی بوفه بخیر!

یاد شلنگ ِ نیم متری اقای تاجیک بخیر

یاد زنگ ِ ورزشی بخیر که آقای صالح زاده اومد توو تیم ِ ما

یاد زنگ ِ سومی که آقای ارژنگی نیومد و تعطیل شدیم بخیر

یاد بقالی ِ سر کوچه ی مدرسه بخیر

یاد ِ همه ی یادهای برباد رفته بخیر

یاد ِ همه ی زنده یادها بخیر

یاد ِ همه ی زنده ها بخیر

یاد ِ همه بخیر

یاد ِ یاد بخیر

یاد بخیر

یاد؟

بخیر!


کش

داریم قلیون میکشیم

- کش

نوش

داریم مشروب مینوشیم

- نوش