قافــــ با

داداش ِ الفبا

قافــــ با

داداش ِ الفبا

سیم ِ من نما

سیم خار دار اگه خار نداشت ازش برای انتقال برق استفاده میکردن

سیم خار دار اگه خار نداشت میتونست واسه خودش لباس داشته باشه،از اون لباسهای خوشگل ِ رنگی

سیم خار دار اگه خار نداشت ازش به عنوان حصار استفاده نمیکردن

سیم خار دار اگه خار نداشتی توو بغل من جا داشتی

سیم خار دار تنها بمون برات بهتره

بمون روو دیوار ِ بلند ِ زندونها و صبحها طلوع خورشیدُ تماشا کن

شاید خارت یه روزی به کارت بیاد


از عرش به فرش

سر به فلک

سر در گریبان 

سر به زیر

سر ِ خاک

پناه میبرم به ازرائیل از شرّ دلتنگی ِ رانده شده

شرم کن دلتنگی

یا از شرّم خلاص شو یا من از شرّ زندگی خلاص میشم

میرم

تو و زندگی میتونین دوستهای خوبی واسه هم باشین

اتفاق؟! یادته افتادی بزرگ شدی؟

اتفاق ِ کوچیکی بود

وقتی افتاد بزرگ شد


یادته  وقتی میفتادی یکی بهت میگفت بزرگ میشی یادت میره؟


غم ِ دیکته شده

هرشب خودش به خودش دیکته میگفت و امضای خودشو جعل میکرد.آخرش هم با چسبودن ِ یه برچسب ِ غم آفرین کارشو تموم میکرد

همه جارو گشتم،انگار آب شده یخ زده روی زمین

توو فصل زمستون آدمهایی که گم میشن زودتر پیدا میشن.چون اگه آب بشن دیگه نمیرن زیر زمین! روو زمین یخ میزنن

نرمش کن بدنت گرم شه نه دست و پنجه ت!

دست و پنجه گرم کردن با سرمای زمستون

اهدای عضو

به خانوادم بسپارم اگه دچار مرگ مغزی شدم بغلمو اهدا کنن به نیازمند