قافــــ با

داداش ِ الفبا

قافــــ با

داداش ِ الفبا

کیرناله

پازل بودم، یه قطعه  م گم شد.

وقتی خراب شدم قطعه ی گم شده دلیل خوبی شد که دیگه درست نشم

پازلی بودم که بعد از کامل شدن نقشه ی گنجی رو نشون میداد.گنجی که نقش بود

نقش ِ یه من

نقشه ی من هم رسیدن به اون نقش بود

من شدن

ولی نشد و نقش ِ بر آب شدم

هرکس قطعه ی گم شدم رو پیدا کرد نقش ِ من رو پیدا کرد،نقشه ی من رو پیدا کرد

ای بابا خب که چی؟

کیر بابا.کــــــــــــــیر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد